فقدان آمار دقیق در کشور به ما اجازه نمیدهد از تعداد این کودکان در ایران سخن بگوییم اما براساس اعلام مرکز پژوهشهای مجلس حدود 3میلیون و 200هزار کودک به مدرسه نمیروند که بدیهی است این رقم با آمار کودکان کار در ایران بیارتباط نیست. دکتر فاطمه قاسمزاده- روانشناس و پژوهشگر- با ما از زندگی کودکانی میگوید که بهدلیل فقر مالی خانواده، نانآوری را از سنین اولیه زندگی تجربه میکنند.
- ابتدا بفرمایید به چه کودکانی کودکان کار و خیابان اطلاق میشود؟ آیا این دو مفهوم یکی است یا وجوهی باعث تمایز آنها میشود؟
منظور کودکانی هستند که در خیابان کار میکنند و از آنجایی که کودکان کار دیگری نیز هستند که بهعنوان مثال در مزارع یا کارخانهها کار میکنند، این نام به سبب تمایز این گروه به آنها اطلاق میشود. از طرفی هرچند کار کودکان در فهرست کارهای سیاه قرار میگیرد اما به هر صورت این نوع کودکان صاحب کاری هستند و این نام به آن سبب به کار برده میشود که برایشان بیکاری و بطالت تصور نشود.
- از نظر مطالعات روانشناختی و تربیتی، آیا مسئله کودکان کار میتواند بهعنوان یک پدیده مطرح باشد؟
در این نکته شکی نیست که کار کودکان بهدلیل آنکه زودتر از سن اشتغال صورت میگیرد، باید به عنوان یک پدیده در نظر گرفته شود. اما نکته مهمتر آنکه از این پدیده باید بهعنوان یک پدیده آسیبزا نیز نام برد. زیرا مسلم است که کار در سنین کودکی مانع از آموزش صحیح افراد میشود و کودک از کسب بسیاری از مهارتها محروم میشود. از دیگر آسیبهای کار کودکان، آسیبهایی است که از لحاظ بهداشت و تغذیه به آنها وارد میآید که این عوامل روی هم رفته سبب میشود که این نوع کودکان با اختلال در مقوله رشد مواجه شده و در بسیاری از موارد از دستیابی به حقوق اولیه خود محروم شوند.
- عوامل بهوجود آورنده این پدیده چیست؟
طبق تحقیقاتی که در سطح جهانی صورت گرفته، مهمترین عامل بهوجود آورنده کودکان کار و خیابان، پدیده فقر است. در حقیقت عامل فقر نوعی اجبار را هم در کودک و هم در خانواده بهوجود میآورد که به این مسئله تن در دهد. در درجه دوم عوامل خانوادگی مانند طلاق، اعتیاد والدین و ناآگاهی آنها میتواند عامل ایجاد پدیده کار کودکان محسوب شود.
دسته دیگر عوامل پدید آورنده این معضل عوامل اجتماعی مانند مهاجرت و حوادث طبیعی است که طی آن کودک از کانون خانواده جدا شده و برای امرار معاش ناچار است کار کند. اما همانطور که گفته شد مهمترین عامل کار کودکان فقر است. به همین دلیل مجامع بینالمللی بهطور مداوم از کشورهای در حال توسعه میخواهند که در زمینه ارتقای سطح رفاه عمومی و مبارزه با فقر و در نهایت کار کودکان تلاش کنند.
- جامعه چگونه به موضوع کودکان کار و خیابان مینگرد؟ نگاه صحیح به این موضوع چگونه نگاهی است؟
متأسفانه نگاه عمومی در سطح جامعه به کودکان کار نگاهی مثبت و صحیح نیست و معمولا با تحقیر و توهین به این کودکان مینگرند. اما تأسف بیشتر از آنجا ناشی میشود که مسئولان نیز نگاهی کارشناسانه به این پدیده ندارند و درصدد رفع این معضل نیستند. به عبارتی، سازمانها و نهادها حل این مسئله را به یکدیگر واگذار میکنند.
بهعنوان مثال، بهزیستی میگوید که شهرداری نیز باید برای حل این مسئله کمک کند و شهرداری، وزارت کار را مسئول رسیدگی به کودکان کار میداند و وزارت کار هم حوزه مسئولیت خود را تنها افراد بالای 18سال اعلام میکند. در چنین شرایطی شاهد بلاتکلیفی و سرگردانی پدیده کودکان کار میان چند نهاد هستیم که این خود میتواند عامل تشدید معضل قلمداد شود.
- نگاه کارشناسانه تا چه حدی کلونی و سازمان داده شده بودن کودکان کار را تأیید میکند؟
به هرحال افراد و باندهایی هستند که اجناسی مانند گل و دستمال کاغذی را برای فروش در اختیار این کودکان قرار میدهند، چون تهیه این اجناس برای کودکان مقدور نیست که در این میان سود قابل توجهی نصیبشان میشود.
در مواردی نیز ما شاهد اجاره کودکان هستیم که در مقابل بهایی اندک، کودک را برای یکسال اجاره میکنند. خانواده نیز بهدلیل فقر حاضر میشود که کودک را مثلا در قبال 200هزار تومان در اختیار این افراد سودجو قرار دهد و این مسئله نهتنها در ایران بلکه در همه کشورها مشهود است که کار کودک بسیار ارزان تمام شده و به همین دلیل مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. زیرا تشکلهای قوی برای حمایت از حقوق کودکان وجود نداشته و قوانین محکمی نیز در این باره وضع نمیشود.
- در سالهای اخیر چه اقداماتی از سوی دولت برای کودکان کار و خیابان صورت گرفته و تا چه اندازه این اقدامات در جهت بهبود وضعیت آنان مؤثر واقع شده است؟
واقعیت آن است که پرداختن به مسئله کودکان کار و خیابان تنها از عهده یک سازمان برنمیآید و دولت باید جدیترین گام را که همانا بالابردن سطح رفاه عمومی است، برای حل این مسئله بردارد و این موضوع حتما باید در برنامههای 5ساله دیده شود.
تنها تحت این شرایط و تخصیص بودجه مناسب از سوی دولت است که سازمانها هم میتوانند برنامههای خود را در این راستا تحقق بخشند. هنگامی که به سازمانی مانند سازمان بهزیستی بودجه کافی داده نمیشود، چگونه میتوان از آن توقع کار جدی و عملی را داشت.
- در حال حاضر آیا آمار قابل اعتمادی در زمینه کودکان کار وجود دارد؟
در جامعه ما همانطور که میدانید آمار مسئله مهم و در عین حال مشکلسازی است و نهتنها در موضوع مورد بحث بلکه در بسیاری از زمینهها آمار قابل اعتمادی وجود ندارد. مثلا هماکنون در مورد نرخ تورم میان چند نهاد مسئول اختلاف وجود دارد.
در زمینه کودکان کار نیز همینطور است. اما چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس که یک نهاد رسمی در زمینه آمار محسوب میشود، اعلام کرد که در کشور 3میلیون و 200هزار کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد. مسلم است که درصد بالایی از این تعداد را کودکانی تشکیل میدهند که در خیابانها مشغول به کارند. شاید با این محاسبات بتوان به یک آمار تقریبی
دست یافت اما آمارهای اعلام شده رقمی در حدود 20 تا 30هزار را نشان میدهد که با واقعیت فاصله بسیاری دارد.
- چه کشورهایی کودکان کار و خیابان دارند؟ وضعیت این کودکان در کشور ما در مقایسه با دیگر کشورها چگونه است؟
ما الان 250میلیون کودک کار در سراسر جهان داریم که بیشتر آنها در کشورهای در حال توسعه هستند. کشورهای آسیایی در این میان بیشترین آمار کودکان کار را دارند که هندوستان در بین این کشورها جایگاه خاصی دارد. در مقام دوم کشورهای آفریقایی قرار دارند. کودکان کار در کشورهای توسعهیافته نیز وجود دارند که درصد بالایی از آنها را کودکان مهاجر تشکیل میدهند که مثلا از کشورهای اروپای شرقی به غرب این قاره مهاجرت کردهاند. اما نکته قابل توجه اینجاست که بهدلیل فقدان آمار واقعی در کشور ما نمیتوان به این سؤال پاسخ قطعی داد که ما در این میان چه جایگاهی داریم. اما براساس محاسباتی که گفته شد آمار کودکان کار در ایران قابل تامل و نگرانکننده است.